آهن ابن سینا قسمت اول
آیا ابن سینا برای درمان کمخونی از ترکیبات آهن دار استفاده می کرده است؟
شبهه وجود کمخونی در گذشته
فردی که مدعی است پزشک است و به طب سنتی آگاهی کامل دارد و در همه علوم علامه است می نویسد:
«این ادعا که به دلیل شناخت حکمای قدیم ما از کم خونی فقر آهن و استفاده از کفگیر چدن مردم ما در آن زمان به کم خونی مبتلا نمی شدند بی هیچ شک و شبهه ای یک ادعای کذب و یک دروغ بی شرمانه است. کم خونی فقر آهن از قدیم الایام گریبان گیر ایرانیان و مخصوصا ً زنان ایرانی بوده و اسناد فراوانی نیز از این مطلب در دست است که صد البته با غفلت محققان ما نادیده انگاشته شده اند.
برای اثبات این مطلب که در گذشته کم خونی فقر آهن وجود داشته است نخست از مثنوی معنوی مولانا جلال الدین بلخی مدد می گیریم. مولوی در دفتر چهارم مثنوی حکایتی به نام حکایت عطار و مرد گِل خوار می آورد که یقینا ً اشاره ای است به بیماری کم خونی فقر آهن ، چرا که یکی از علایم این بیماری تمایل بیش از حد بیمار به خوردن موادی مانند یخ ، خاک ، نشاسته و ... می باشد که در اصطلاح علمی به آن «pica» می گویند. همچنین مولوی در بخش های دیگر مثنوی چندین بار به بیماری«گِل خواری» اشاره می کند. به عنوان مثال در دفتر دوم مثنوی این ابیات آمده است:
گِل مخور گِل را مخر گِل را مجو
زآنکه گِل خوار است دایم زرد رو
دل بخور تا دایماً باشی جوان
از تجلی چهرهات چون ارغوان
مشاهده می کنید که مولوی به وضوح هر چه تمام تر حتی به زردی رنگ افراد مبتلا به کم خونی فقر آهن اشاره کرده است. همچنین «ناصرخسرو قبادیانی» در دیوان اشعار خود بیتی دارد که دقیقا ً به لاغری و زرد رویی مبتلایان به گل خواری اشاره کرده است. ایشان با تشبیه قلم به فرد مبتلا به گل خواری می فرماید:
این زرد تن لاغر گل خوار سیه سار
زرد است و نزار است و چنین باشد گِل خوار
البته علل دیگری چون مسمومیت با سرب و مشکلات روانی مانند وسواس نیز می توانند موجب ایجاد «pica» شوند اما بنابه قرینه ی دیگری که ذیل عنوان «فی فسادالشهوة» در جلد دوم قانون بوعلی سینا آمده است می توان پی برد که مقصود از این حالت همان بیماری کم خونی ناشی از فقر آهن است. بوعلی در جلد دوم «القانون فی الطب» چنین می فرماید:
"إنه اذا اجتمع فی المعدة خلط ردیء مخالف للمعتاد فی کیفیته ، اشتاقت الطبیعة إلی شیء مضاد له... فلذلک یعرض لقوم شهوة الطین ، بل الفحم و التراب و الجص ّ و أشیاء من هذا القبیل لما فیها من کیفیة ناشفة و مقطعة تضاد کیفیة الخلط. و قد یعرض للحبلی لاحتباس الطمث شهوة فاسدة أکثر من أن یعرض لها بطلان الشهوة..."
آنچه در این دو سه سطر بسیار قابل توجه است یکی اشاره ی بوعلی سینا به علاقه ی این بیماران به خوردن گل ، زغال، خاک و گچ است و دیگر شیوع این بیماری در زنان باردار که تنها بیماری قابل انطباق با این دو مورد بیماری کم خونی فقر آهن می باشد.»
توضیح:
وجود یا عدم وجود کم خونی در گذشته هیچ ربطی به حرف اقای روازاده ندارد چرا که حتی در حالت بهترین معالجات قرص اهن و بازهم بیماری کمبود آهن و کمخونی به وجود می آید
از کجا معلوم نمونه هایی که ذکر شده مو به مو دستورات طبیبان قدیم را اجرا می کردند؟
از کجا معلوم این نمونه ها بر اثر کمخونی بوده زردی چهره عواملی غیر از کمخونی می توانسته داشته باشد
و حتی در بهترین و پیشرفته ترین برنامه های پیشگییری بازهم بیماری می تواند بروز کند
جالب است که خودشان موارد دیگری را برای زردی رخ در نظر گرفته اند
اگر در داستانها ازکمخونی حرفی زده شده از سرخ و سفیدی چهره ها هم زیاد بحث شده چیزی که حالا زنان با مواد آرایشی مصنوعی چهره خود را سرخ می کنند
شبهه کفگیر و نعل در درمان ابن سینا!!
فردی که مدعی است پزشک است و به طب سنتی آگاهی کامل دارد و در همه علوم علامه است می نویسد:
«البته علل دیگری چون مسمومیت با سرب و مشکلات روانی مانند وسواس نیز می توانند موجب ایجاد «pica» شوند اما بنابه قرینه ی دیگری که ذیل عنوان «فی فسادالشهوة» در جلد دوم قانون بوعلی سینا آمده است می توان پی برد که مقصود از این حالت همان بیماری کم خونی ناشی از فقر آهن است. بوعلی در جلد دوم «القانون فی الطب» چنین می فرماید:
"إنه اذا اجتمع فی المعدة خلط ردیء مخالف للمعتاد فی کیفیته ، اشتاقت الطبیعة إلی شیء مضاد له... فلذلک یعرض لقوم شهوة الطین ، بل الفحم و التراب و الجص ّ و أشیاء من هذا القبیل لما فیها من کیفیة ناشفة و مقطعة تضاد کیفیة الخلط. و قد یعرض للحبلی لاحتباس الطمث شهوة فاسدة أکثر من أن یعرض لها بطلان الشهوة..."
آنچه در این دو سه سطر بسیار قابل توجه است یکی اشاره ی بوعلی سینا به علاقه ی این بیماران به خوردن گل ، زغال، خاک و گچ است و دیگر شیوع این بیماری در زنان باردار که تنها بیماری قابل انطباق با این دو مورد بیماری کم خونی فقر آهن می باشد.
درادامه وقتی به معالجات بوعلی سینا برای درمان اینگونه بیماران دقت می کنیم هیچ اثری نه از کفیگر چدن می بینیم و نه از نعل آهن!! حالا اینکه حضرت حکیم جدیدالتأسیس ما این سخنان را در کدامین کتاب طب سنتی دیده و از کدامین حکیم شنیده ان سوالی است که باید از خود حضرتشان پرسید و ا.. اعلم بالصواب!!!»
توضیح:
1-مگر درمان منحصر بوده به ابن سینا
2- خود روازاده ادعا نکرده نعل اسب زمان ابن سینا استفاده می شده!! بلکه گفته به جای کفگیر ها حکما دستور می دادند از نعل اسب استفاده شود منظور از حکما همین طبیب های سنتی چند دهه اخیر است نه چند قرن قبل لذا گشتن قانون برای پیدا کردن نعل اسب کاملا بی مورد است
3- در کتابهای طب قدیم فراوان از کفگیر اهنی نام برده شده و داروهایی را ذکر کردند که باید با کفگیر اهنی هم زده می شده
4- در درمان بیماریهای فراوانی از ترکیبات اهنی استفاده می شده
با یک نگاه اجمالی به قانون ابن سینا موارد فراوانی را می بینیم که ابن سینا با ترکیبات آهن دار بیماران را معالجه می کرده است
و حتی از دارویی که در آن خب آهن یا ریم آهن استفاده شده به نام بخشش خداوند یاد کرده است
آهن در قانون ابن سینا
قانون (ترجمه شرفکندى) ؛ ج7 ؛ ص286
93- معجونى که نامش بخشش خدا (عطیة اللّه) است
چنانکه شنیدهام این دارو را در گنجینه یکى از پادشاهان پیدا کردهاند. طبیبان درباره این دارو گویند: در علاج بواسیر، فاسد و تباه شدن معده و سرمازدگىها بسیار خوب است. گویند اشتهاى خوراک و اشتهاى جماع را برانگیزد، ادرارآور است، نگهبان سلامت بدن است به شرطى که سه ماه زمستان یا سه ماه بهار روزهاى جمعه از هر ماهى آن را بخورند.
داروهاى این بخشش خدایى از قرار زیرند:
نسخه هلیله سیاه، بلیله، آمله، سوسن زرد، زراوند غلتان، زراوند دراز، شقاقل، قاقله ریز، قاقله درشت، میخک، ثمر بابونه، زنجبیل و کنجد پاک نشده از هریک شش اوقیه، جوزبویا، سنبل، تربد سفید، مو، بلسکى، تخم زردک بیابانى، برباله، بزر کرفس کوهى و شیر گیاه شیر سگ هریک دو اوقیه، ننه حوا، مغز گندم، بزر گندنا (تره)، تودرى (قدومه سفید)، خشخاش، زنجبیل بیابانى، درونه، ریشه درخت زرشک، حماما (هل)، عاقرقرحا، تباشیر، کاشم- که نوعى انگدان است- صمغ انگدان بدبو و زیره کرمان از هریک سه اوقیه، شل (ثمر گیاهى است به اندازه فندق و رهاورد هند است و آن را به هندى نامند)، فل (ثمر گیاهى هندى است که به ثمر نیلوفر شبیه است) و بل
قانون (ترجمه شرفکندى)، ج7، ص: 287
(خیار هندى درشتتر از ثمر کبر که مغزش تلخ و بزرش دارویى است) از هریک از این شل و فل و بل، پنج اوقیه، دارچین، گیاه خلال دندان هندى، گیاه خلال دندان ایرانى، فلفلمویه، دوال (اشنه)، مشک زمین، بیخ نیلوفر، فلفل دراز، قرفه خوشبوى و گند بیدستر از هریک پنج اوقیه، جواشیر (گاوشیر) و سکبینه هریک چهار اوقیه، پوست بیخ کرفس هشت اوقیه.
همه این داروها را کوبیده و ساییده و بیخته آماده کن! آنگاه ریمآهن را در شکراب سه هفته بخیسان و هفته چهارم بگذار که در عسلاب خیس شود. روز اول هفته پنجم آن را در سرکه انداز و روز دوم از این هفته پنجم در شکراب باشد و روز سوم به عسلاب منتقل شود و همین دستور سه هفته دیگر دوام یابد. بعد از آنکه هشت هفته گذشت و این همه بلاها سر ریمآهن آوردى بیرونش بیاور و در سایه خشکش کن و بکوب اما بکوب و چنان آن را بساى که مانند سرمه به چشم کشیدنى شود.
داروهاى سابقا ساییده و بیخته را که آماده شدهاند، به سه جزء به حساب آور که جزء چهارم آن ریمآهن خشکیده در سایه و ساییده و بیخته باشد.[1]
قانون (ترجمه شرفکندى) / ج7 / 446 / 42 - علاج ناتوانى معده ..... ص : 446
داروى قیوماى طبیب- که مرهم براى ناتوانى کبد و معده ذکر شده است- گوارشى عود- که گرمى طبیعى به معده مىبخشد- معجون نمک هندى، دارویى به نام بخشش خدائى (عطیة اللّه)- که کفلمه شود- گوارشى خوزى (خوزستانى)، گوارشى که براى از بین بردن فساد معده به صورت کفلمه از آن یاد شده است.
[1] ابن سینا، حسین بن عبد الله - مترجم: شرفکندى، عبد الرحمن، قانون (ترجمه شرفکندى)، 8جلد، سروش - تهران، چاپ: دهم، 1389 ه.ش.
قانون (ترجمه شرفکندى) ؛ ج1 ؛ ص230
: مثلا آبى که با گوهر معدنى آمیخته است و در آن گوهر آهن چیرگى دارد احشاء را تقویت مىکند و بیمارى ذرب (اسهال با منشاء معدى) را متوقف مىسازد؛ چنین آبى اشتها را برمیانگیزد. درباره این آبها و عوامل همراه آنها بعدا سخن خواهیم گفت.[1]
قانون (ترجمه شرفکندى) / ج1 / 363 / فصل سوم - بیمارىهاى کودکان و مداواى آنها ..... ص : 357
31- اگر مقعد کودک بیرون آمد، باید پوست انار، پوست آس تر، جفت بلوط (برارمازو)، ورد خشک، شاخ سوخته حیوان، زاج یمانى، سم بز، گل انار و مازوج را از هر کدام یک درهم در آب آنقدر جوشاند که در آن سختى باقى نماند و گذاشت تا بحالت ولرم درآید و بچه را در آن نشاند.
قانون (ترجمه شرفکندى) / ج1 / 506 / فصل بیست و هشتم - گسستگى پیوندها(تفرق الاتصال)، انواع قرحهها و«وثى»، ضربدیدگى، افتادن ..... ص : 505
داروئى که از زنگار و موم و روغن ترکیب شده است براى تصفیه و گندزدائى قرحه مفید است؛ زنگار آن را مىپالاید و موم و روغن از سوزش زیاد جلوگیرى مىکنند. این دارو براى این مقصود داروى بدى نیست و در «اقرابادین» نیز ذکر شده است.
قانون (ترجمه شرفکندى) / ج2 / 40 / داروهاى معدنى: ..... ص : 40
1- داروها از معدنى استخراج شده باشند که فراوردههایش به خوبى مشهور است، مانند زاج سبز (قبرسى) زاج کرمانى و مشابه آنها.
قانون (ترجمه شرفکندى) ؛ ج2 ؛ ص135
زاج:
زاجها بر چند نوعند: سفید، سرخ، سبز، زرد، قلقدیس، قلقند، زاج سورى، قلقطار، قلقطار که زاج زرد است. قلقدیس زاج سفید و قلقند زاج سبز و زاج سورى زاج سرخ است. زاجها گوهر یا مادهاى هستند که هرگاه با سنگى آمیخته باشند و سنگ آب شدن را نپذیرد زاج گداختن را مىپذیرد. معلوم مىشود که گوهر زاج قبلا سیال بوده و سپس منعقد شده است. همه انواع زاج در آب حل مىشوند و با پختن مىگدازند. بجز زاج سورى که بسیار تند و محکم است و انعقادش سخت است. زاج سبز از زاج زرد منعقدتر و سختتر است و پختن بیشتر مىخواهد. هریک از انواع زاج مزاجش به چیزى شبیه است که با وى همرنگ است. ولى جالینوس چون وقتى دیده است که زاج سرخ با زاج سبز هست و از آن مختلط تکههایى ریز سرخ بدست آورده، گمان کرده که زاج سرخ زاده زاج سبز است. من در صحت این فرموده شک دارم. گزینش: زاج سبز مصرى از قبرصى قوىتر است. لیکن قبرصى در مداواى بیماریهاى چشم از زاج مصرى بهتر و قویتر است. زاج ناسوخته قویتر از سوخته است و زاج سوخته لطیفتر از ناسوخته است. زاج سفید و زاج سبز از همه لطیفترند و زاج زرد از همه معتدلتر است.
پرمایه و متراکمتر در میان آنها زاج سرخ است و ازاینرو است که در آب حل نمىشود. هر زاجى که درخشندگیهایى دارد قوتش تقریبا قوت زاج زرد است. و بهترین نوع زاج زرد آن است که زود خرد شود.
و برنگ مس و صاف و تازه باشد. بهترین زاج مرکب (حبر) آن است که سخت است و رنگ طلایى آن مىدرخشد و همقوت زاج زرد است. بهترین نوع زاج سرخ آن است که رهآورد مصر باشد و چون بشکنى
قانون (ترجمه شرفکندى)، ج2، ص: 136
سیاه دیده مىشود و کاوک بسیار دارد. مزهاش گیرندهاى ملایم است و بوى لطیف دارد. مزاج زاج: در سوم گرم و خشک است. خاصیت: همه زاجها سوزنده هستند و خشکریشه بوجود مىآورند. زاج زرد از زاج سرخ بیشتر سوزش دارد. زاج سفیدى که آن را زاج کفشدوزان گویند و در آب سیاه مىشود. از همه قبضتر است. و زاج زرد در قبضى معتدل است. دمل و جوش: زاج زرد در علاج باد سرخ و ورمهاى مسرى نافع است. زخم و قرحه: همه انواعش در علاج گرىتر، و سعفه مفیدند. از آنها فتیله سازند و در ناصور فرو برند درد و سوزش را برمىکند. مفاصل: با زاج سورى و خمر حقنه کنند علاج عرق النسا است. سر: زاج عموما و بویژه زاج زرد بازدارنده خوندماغ است. همه انواعش داروى خوره و ورمهاى بد لثه هستند. فتیله را به زاج بیالایند و در عسل اندایند و در گوش چرکین و ریمى فرو کنند گوش خوب مىشود و اگر گرد زاج را در گوش پف کنند باز مفید واقع خواهد شد. گرد زاج خوره دندان را متوقف سازد. زاج سرخ که به سورى مشهور است دندانهاى لق را محکم مىکند. زاج سوخته را با سورنجان مخلوط کنند و زیر زبان بگذارند (ضفدعه) را شفا دهد. مرهمى که با زاج باشد و بویژه با زاج سرخ باشد خوره دهان و بینى و چرک دهان و بینى را از بین ببرد. چشم: زاج عموما و بخصوص زاج زرد سختى و زبرى پلک چشم را درمان کند. اندامهاى نفس: شش را مىخشکاند و دور نیست که انسان را هلاک کند. زهرها: از آنجا که ریه را مىخشکاند مىتوان آن را از سموم شمرد.[2]
قانون (ترجمه شرفکندى) ؛ ج2 ؛ ص140
زنجار (زنگار):
مشهور است و چندین نوع است. و به چندین طریقه بدست مىآید: 1- مس را در دردى سرکه مىگذارند تا کفک کند. و بر براده آن سرکه مىپاشند و در جاى نمناک در خاک کنند. 2- آوند مسین را بر آوندى نهند که سرکه در آن باشد و مىگذارند تا زنگ زند. آنگاه زنگار را از آن مىخراشند و با نوشادر مخلوط مىکنند و در زمین نمناک دفن کردنش که معلوم است. 3- نوع بسیار لطیف زنگار را بطریقه زیر بدست مىآرند:
بالا آمده سرکه را در هاون مسى ریزند و با دسته هاون مسین در برابر گرماى شدید آفتاب آنقدر مىکوبند تا کفک آرد. آنگاه زاج بلورى- شب- و نمک در آن ریزند و مىکوبند و مىکوبند و مىسایند تا همه باهم خمیر مىشوند. آن را جمع کنند و خشک مىنمایند و سرکه و شاش کودکان بر آن پاشند و باز مىسایند و در جاى نمناک مىگذارند، و بعد از آن جمع مىکنند و خشک مىنمایند. 4- گاهى زنگار از کفک سنگها استخراج مىشود. 5- از مس و آلیاژهاى دیگر بدست آرند. گزینش: بهترش معدنى است.
و قوىترش آن است که از سونش مس (توبال) و آهن و اکسید مس بدست آید. هرآنچه بوسیله سرکه مىسازند بهتر از آن است که بوسیله نوشادر بدست آید. مزاج: زداینده است. همه انواع زنگار تند است و گوشت سخت و نرم را مىخورد. قیروطى (مرهم با موم و روغن گل ...) آن را معتدل کند و خشکاننده بىگزش مىشود. زخم و قرحه: قرحه مسرى را بازمىدارد. با قیروطى باشد زخم را بهم آرد. قرحه پلید را تنقیه کند، با سقز درخت بنه و بوره سرخ علاج گرى چرکین و لکههاى سفید و سیاه پوست است.
سر: زنگارى که بوسیله نوشادر و زاج بلورى و سرکه بدست آمده اگر سائیده شود و در بینى دمند بوى گند بینى و قرحههاى بد بینى را از بین مىبرد. ولى باید در وقت به بینى کشیدن زنگار، دهان پر از آب باشد که مبادا تأثیرش به گلو برسد. زنگار آهن و مس که بوسیله سرکه بدست آمده باشد لثه را محکم کند و با مرهم (قیروطى) باشد ورم لثه را علاج است. چشم: از آماسیدن و سفت شدن پلک جلوگیرى کند، دیده را جلا بخشد. از جمله داروهاى قرحه چشم است. در اشک آوردن بسیار مؤثر است. اگر زنجار را در داروهاى سرمهاى- به چشم کشیدنى- بکار برند بهتر آن است: ابر مرده را در آب گرم خیس کنند و بر چشم بندند. اندامهاى دفعى: از داروهاى بواسیر است. فتیله از زنگار و گیاه بدران- اشه- سازند و آگنه بواسیر کنند.[3]
قانون (ترجمه شرفکندى) ؛ ج2 ؛ ص143
. حقنهاش یا با شیرى که همراه آهن یا شن جوشیده باشد و بخورند از اسهال و قرحه روده سودمند است. شنیدهام که برداشتن پشک فیل مانع باردارى زنان مىشود. زهرها:[4]
قانون (ترجمه شرفکندى) ؛ ج2 ؛ ص162
حدید (آهن): سه نوع آهن هست- شاپورگان- برماهن، فولاد. که این نوع سومى را مردم مىسازند.
اگر گفتیم شاپورگان منظورمان فولاد طبیعى است و اگر تنها پولاد را ذکر کردیم منظور نوعى است که از برماهن بدست آورند. سونش شاپورگان تقریبا قوت سونش مس را دارد و براى چرک آلیاژ بابى جداگانه خواهیم داشت. خاصیت: زنگ آهن گیرنده است و خورنده. چرکش از زنگش ناتوانتر است. و چرک آهن از چرک هر آلیاژى بیشتر خشکاننده مىباشد. آرایش: زنگ آهن با شراب علاج کژدمه است.
ورم و جوش: زنگ آهن با شراب بر جمره و سایر جوشها مالند مفید است. مفاصل: زنگ آهن با شراب بر نقرس اندایند سودمند آید. سر: آهن را در سرکه بسیار تند بجوشانند آن سرکه در مداواى ریم و چرک همیشگى گوش بسیار مفید است. چشم: زنگ آهن در مداواى زبر شدن پلک و ناخنه خوب دوایى است.
اندامان غذا: آهن سرخ شده را در آب فرو کنند و آن آب را با شراب قاطى نمایند در علاج آماس سپرز و سستى و ناتوانى معده بسیار سودمند است. اندامان راننده: سونش آهن مواد آبکى را اسهال دهد لیکن در اینباره سونش مس از آن مؤثرتر است. زنگ آهن گیرنده است (قبض). اگر آن را بردارند خونریزى زهدان را بند آرد. زنگ آهن بواسیر را خشک کند. آهن سرخ شده را در شراب فرو کنند. آن شراب اسهال مزمن و دیزانترى را بند آورد و سستى پیزى و چکمیزک و خونریزى زنانه را علاج مىکند و شهوتانگیز هم هست.[5]
قانون (ترجمه شرفکندى) ؛ ج2 ؛ ص208
اگر ماست را با ریم آهن (خبث) بخورند بسیار زود فربه مىشوند. [6]
قانون (ترجمه شرفکندى) / ج2 / 210 / لبن(شیر): ..... ص : 206
مراره خوب است. با شیر دوشیده حقنه کنند قرحههاى زهدان را علاج مىنماید. شیر بز از قرحه آبدان مفید است. شیر زیان جماع را جبران مىکند و شهوتانگیز است. هر شیر و حتى شیر ترش و (ماست) که تر و بادزاست آرزوى جماع را زیاد کند. شیر بادکن روده است. و هر شیرى که پرمایه باشد و بویژه آغوز که بسیار پرمایه است قولنج را برانگیزاند و سنگ پدید آرد. بسیار اتفاق افتد که شیر شکم را نرم کند (ملین). و در این زمینه اولا شیر مادیان و شیر شتر و شیر ماچهخر و در درجه دوم شیر گاو و در درجه سوم شیر بز این تأثیر را دارند. هر شیرى که مواد آبکىاش کم باشد و زیاد خورند که هضم نشود و نمک همراهش کنند مسهل مىشود. آب پنیر هم که با نمک باشد مسهل است. شیر جوشیده یا شیرى که بوسیله سنگ یا آهن سرخ شده در آتش گرم کنند حتما قبض است و شکم را بند آورد. شیر در علاج پوسته انداختن (سحج) مفید است. شیر ترش و پخته اسهال زردابى و خونریزى را بند آرد. شیر شتر داروى بواسیر است. آماسهاى اطراف پیزى، قرحههاى پیزى، ورمهاى زهار، قرحههاى زهار را اگر با شیر بیندایند درد را تسکین مىدهد. تبها: شیر نودوشیده از بز یا ماچهخر براى بیمارى (دق) نافع است.
قانون (ترجمه شرفکندى) / ج2 / 218 / ماء(آب): ..... ص : 216
سوپ مرغ خورند. آبهاى زاج بلورى ضد سقط بچه و ریزش حیض است. آبهاى گوگردى براى دفع درد زهدان سودمندند. آب بسیار سرد براى غریزه جنسى خوب نیست، جنبش آب پشت را منع کند و نمىگذارد بیرون آید، شکم را بند آورد. آب شور اول اسهال دهد و بعدا بوسیله خشکى که در اوست شکم را بند آرد. آبهاى معدنى عموما مانع ریزش بول و حیض و بچه آوردن هستند. اکثر آبهاى معدنى شکم را اسهال دهند و قبضى آورند. مثلا آب زاج بلورى بندآورنده شکم است و گاهى قولنج مىآورد. آبهاى آهنى و مسى براى گرده بسیار خوبند و در علاج قولنج مفیدند. آبهاى تیره سنگ کلیه و مثانه پدید آورند. آبى که آهن تفته را در آن بگدازند داروى خون برآوردن است. تبها: آبهاى گوگردى و گلآلود و آب راکد مردابها سبب تب مىشوند. آب غلیظ تب سه در میان ارمغان آرد. زهرها: مار گزیده در آب دریا نشیند سود بیند و این علاج پادزهر سایر گزندههاى کشنده است.
قانون (ترجمه شرفکندى) ؛ ج2 ؛ ص221
مغناطیس (آهنربا):
سنگى است که آهن مىرباید. اگر بسوزانند آهنرباى ساده مىشود و قوتش همان قوت اولى است. گزینش: بهترین نوعش سیاه و سرخ مخلوط و صاف و بىآلایش است.
خاصیت: زداینده و پالاینده است. اندامان دفعى: کسى که سونش آهن خورده یا ریم آهن در شکمش گیر کرده از این سنگ بخورد سونش و ریم را بسوى خود مىکشد و باهم بیرون مىآیند. گویند اگر بوزن سه (اونولوس) از این سنگ را با عسل آب بخورند کیموس غلیظ بیرون ریزد.[7]
قانون (ترجمه شرفکندى) ؛ ج2 ؛ ص287
صدأ الحدید (زنگ آهن):
سرد و گیرنده است. و در علاج خونریزى زنانه مفید است.[8]
قانون (ترجمه شرفکندى) ؛ ج2 ؛ ص294
قلقند (زاج سبز):
مزاج: تا چهارم گرم و خشک است. خاصیت: خشکاننده، سفتکننده است، بدن را متراکم کند، خورنده است. گیرندگى و سوزندگى دارد. زخم و قرحه: داروى ناصور بینى است. سر:
خوندماغ را قطع کند، اگر زاج سبز را در آب حل کنند و از این محلول یک قطره در بینى چکانند تنقیه سر کند. زاج سبز یکى از داروهاى خوب پالایش گوش است و درد سرد گوش را دوا کند و کرم گوش را مىکشد. اندامان راننده: یک درخمى زاج سبز را با عسل خورند کرم و کرم کدو را از بین مىبرد. زهرها:
پادزهر قارچ سمى است.[9]
قانون (ترجمه شرفکندى) / ج2 / 327 / تین(انجیر): ..... ص : 326
برگ انجیر را بر قرحههاى داراى رطوبت غلیظ نهند مفید است. آبى که خاکستر چوب انجیر در آن مکرر است، قرحه گندیده دیرینه را تنقیه کند و زیاده گوشت فاسد را مىخورد. انجیر را با پوست انار بر کژدمه نهند مفید است. انجیر و زاج سبز داروى قرحه پلید ساق است. شیر دیوانجیر زخمها را بهم آرد و مىچسباند. مفاصل: انجیر نارسیده و برگ انجیر و برگ خشخاش را باهم ضماد کنند و بر پوست استخوان نهند نافع است. خاکستر آب دوبارهشدهاش (مکرر) را مقدار یک اوقیه و نیم تناول کنند درد عصب از بین مىرود. سر: انجیر تر و خشک از صرع مفید است. آبپز انجیر با کف خردل مخلوط کنند و در گوش چکانند صداهاى گوش را مىخواباند. افشره شاخه انجیر قبل از آنکه برگ از آن سر برزند یا- شیر انجیر را بر دندان کرمخورده نهند سودمند است. ضماد انجیر ورم بناگوش را علاج کند. انجیر نارسیده خشک شود و بکوبند و گردش را بر قرحه سر پاشند سود بینند. چشم: شیر انجیر مخلوط با عسل در مداواى تیرگى چشم مرطوب، اول آب بچشم آمدن، کلفت شدن طبقات چشم مفید است.
قانون (ترجمه شرفکندى) ؛ ج2 ؛ ص329
توبال (سونش):
قوىترین سونش سونش آهن است. و مقصودم از سونش ریزههایى است که در وقت کوبیدن از آلیاژ جدا مىشود. همه انواع سونش خشکنده است و راجع به آنها نیز شرح دادهایم.[10]
قانون (ترجمه شرفکندى) ؛ ج2 ؛ ص348
خبث (چرک، آلیاژ):
گزینش: در میان چرکهاى آلیاژ چرک آهن در خشکانیدن از همه قویتر است.
مزاج: چرک آهن در سوم خشک است، چرک مس تقریبا هممزاج او است. سایر چرکها کمتر گرمند.
خاصیت: همه مىخشکانند و خشکانیدن چرک آهن از همه مؤثرتر است. ورم: چرک آهن ورمهاى گرم را فرو نشاند. قرحه: چرک نقره داروى گرى و سعفه است. قرحه را بهم آرد. خونریزى ناصور را قطع کند. چشم: چرک آهن علاج زبرى پلک است. چرک سرب در علاج قرحه چشم کار مردارسنگ را مىکند. اندامان غذا: چرک آهن معده را توان بخشد. زائده را از معده برچیند و سستى معده را از بین ببرد. و شرط آن است که چرک آهن را در شراب انگورى کهنه یا در شراب سیاه و پرمایه ریزند و بخورند. اندامان راننده: چرک آهن و بویژه اگر با (نبیذ) شراب انگورى کهنه مخلوط باشد خونریزى بواسیر را قطع کند، مانع باردارى است، خونریزى حیض را بند آرد. و در اینباره بسیار مؤثر است. بول را ریزش دهد، چرک آهن را بر مقعد مالند مقعد محکم شود. چرک آهن را با اسکنجبین خورند تأثیر داروى موسوم به (فرنیطس) را از بین مىبرد.[11]
8جلد، سروش - تهران، چاپ: دهم، 1389 ه.ش.
برچسبها:
آهن ابن سینا